زیبایی جوان همیشه با پدرش دوست خوبی داشت و همه چیز را به او می گفت و مشورت می کرد. او در مورد احساساتش به پدرش گفت كه هرگز متوقف نمی شود. پدر به استدلال ها و فرضیات دختر در مورد سرخوردگی او گوش می داد و پیشنهاد می کرد افکار احمقانه را از بین ببرد. او پیشنهاد کرد که با او رابطه جنسی برقرار کرده و به اوج لذت جنسی برسد. او ، یک عاشق با تجربه و خوب ، قول داد که دختر خود را به همه شادی های جنسی نشان دهد. این فیلم داستانی سکس هندی دختر با خوشحالی شروع به بوسیدن پدرش کرد و زانو زد تا پدرش را از دست داده و خروس خود را ببلعد. عضو پدرش بسیار بزرگ بود و به سختی می توانست در دهان دختر جا بگیرد. پدر کودک را روی رختخواب گذاشت و شروع کرد به سوار کردن خروس بزرگ و سخت او به بیدمشک کوچک. او کلیتوریس را نوازش کرد و مرتبا لعنتی کرد تا اینکه شلخته ناله کرد و به سمت ارگاسم سرازیر شد.