هنگامی که دختر از کار در شیفت شب به خانه می رفت ، متوجه شد که دو مرد در حال راه رفتن و نگاه کردن به او هستند. کودک به پسران نیز نگاه کرد و ناگهان به او نزدیک شدند و صحبت کردند. پسران یک بسته پول را نشان دادند و به دختر پیشنهاد دادند که بدون تلاش فراوان آن را بدست آورد. کمی فکر کرد ، اما بعد از آن توافق کرد ، همه چیز خوب است. آنها به قسمت از پیش تنظیم فیلم داستانی سکس هندی شده رفتند ، و در آنجا پرکننده روی مبل نشست و شروع به صحبت در مورد خودش و تجربیات جنسی خود کرد. مکالمات قطع شد و آن مرد از او خواست که به بهترین وجه ممکن آلت تناسلی خود را بخورد. کودک ، اصلاً خجالت زده ، شروع به باز کردن کراوات کراوات شوهرش کرد و یک چمدان بزرگ را که از قبل در حالت ایستاده بود بیرون آورد. وقتی آن مرد از دهانش لذت برد ، از او خواست كه داوكالا را لعنتی كند و او دلگیر نیست ، در این مرحله او پاهای خود را به اطراف كشید. و آن مرد جنگید تا درست روی کلاه فرود آید.