دو gigolo شیطان تصمیم گرفتند یک دوست آرام و کاملاً جدید و بدون دردسر را جمع کنیم که از تحمل جسورانه های شجاع بیزار نبود. اول از همه ، این مزخرفات وسواسی روی نیمکت مبتلا به سرطان بود و پیشانی های بدون تاک ابزارهای گرم سه کیردریک کوس آنها را بستند. زشتی زبان بلند را لرزاند ، که بلافاصله اعضای خوشمزه را لمس کرد ، و شروع به لیسیدن آن کرد ، مرتباً هر سر را با اسفنج های دقیق بوسید. شیطان کوچک به راحتی غرق شد و لحظه ی بعد او از یک سمباده مرطوب در زیر پیچک رعد و برق وسواس انگیز در یک خرچنگ در حال خوشحال کردن بود. خیلی زود ، آن مرد گرسنه با احتیاط ، یک محصور خمیده را به درون شلوغی زرق و برق دار شکارچی زرق و برق دار کشاند در حالی که او با مهربانه سینه های شلخته اش را نوازش می کرد و بی شرمانه از فشارهای لاغر خود به درون گربه ای دلپذیر می گشود.