یک پیکر کوهنورد با تجربه اما جوان می داند که چگونه با دختران برخورد کند. در خیابان ، او با یک سبزه سکسی و بازیگوش که خیلی دوستش دارد ملاقات می کند. پسر تصمیم می گیرد که وقت خود را تلف نکند و تلاش کند. او به سرعت و با انصاف به راحتی یک دختر را ترغیب می کند تا برای مبلغ مشخصی سینه های بزرگ خود را به او نشان دهد. پسران عقب می کشند و یک سبزه شجاع یک تی شرت سفید جمع می کند. قبل از آن که مرد سینه های شیرین و بسیار خوشمزه ای داستانسکسی جالب ظاهر شود. او نتوانست عقب بماند ، بنابراین شروع به آزار و اذیت غریبه کرد. او شروع به نوازش نقاط مخفی آنها کرد. دختر خیلی شروع کرد و تصمیم گرفت هدیه دهانی شیرین را به غریبه هدیه دهد. داوالكا دهان خود را باز كرد و آن را در اعماق تنه يك دوست قرار داد. پس از یک مکش داغ و عالی ، سبزه شورت خود را کم کرد و توافق کرد که وانت با یک گل میخ بزرگ در یک ترک کوچک او را لعنتی کند. شریک مدت مدیدی خانم جوانی شیرین داشت.